سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
محرم
 
 
گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان است ، و اگر نادرست بود درد تن و جان . [نهج البلاغه] 
»» حضرت زینب (س)

  

                                                 

در حادثه کربلا یکی از چهره های خیلی مهم و تعیین کننده که بار سنگین پیام رسانی امام حسین (ع) را بر عهده گرفت و به خوبی هم انجام داد شخصیت و زنی است به نام زینب(س) . این بانوی بزگوار که خواهر امام حسین(ع) و دختر امام علی(ع)است در حادثه کربلا اگر به طور اجمال به زندگی ایشان نگاه کنیم در حادثه کربلا ایشان 54 یا 55 سال داشتند زیرا که ایشان در پنجم ماه جمادی الاول در مدینه متولد شد و در همان زمان او را نزد پدر بزرگوارش امیرمومنان آوردند که نامگذاری کند ولی امام علی فرمود: من در این کار از جدش رسول خدا سبقت نمی گیرم و پیغمبر اکرم (ص)در آنوقت در سفر بودند پس صبر کردند تا رسول خدا از سفر بازگشته و آن کودک را زینب نام نهادند و بنابرروایتی پیامبر بزرگ اسلام فرمود که من به خدواند سبقت نمی گیرم درنامگذاری این کودک دراین زمان بود که جبرئیل به حضور رسول خدا رسیدند و نام زینب را از سوی خدا برای او آوردند.کنیه حضرت زینب ام کلثوم است و پدرش همان گونه که گفتم حضرت علی (ع) و مادرش فاطمه(س) دختر پیامبر بزرگوار اسلام ، جد مادری حضرت زینب (س) رسول خدا بودند و همین گونه از سوی دیگر خدیجه دختر خولیه اولین زن مومن و نزدیکترین و عزیزترین زن پیامبر جده مادری زینب بود، جد پدری زینب(س)ابوطالب  فرزند عبدالمطلب عموی پیامبر اکرم و همینگونه فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدالمناف نخستین زن هاشمی که مرد هاشمی را همسر شد ، جده مادری حضرت زینب (س) بودند. به این ترتیب حضرت زینب (س) از خانواده بزرگ محمدی ،‌علوی و هاشمی است .لقب هایی برای حضرت زینب(س) وجود دارد که به سه لقب اشاره می کنم .یکی زینب الکبراء  این لقب برای مشخص شدن وی از دیگر خواهرانش است که از دیگر زنان امیرمومنان به دنیا آمده بودند و زینب نام داشتند یعنی چند دختر امام علی (ع) زینب نام داشتند برای اینکه اینها از هم مشخص شوند حضرت زینبی که مشخصات آن ذکر شد او را به نام زینب الکبراء یاد می کردند.لقب دیگر مادر بزرگوار ایشان حضرت زهرا(س) نیز صدیقه بود حضرت زینب (س) را صدیقه صغرا گفته اند و همین گونه لقب دیگر ایشان عقیله بنی هاشم یا عقیله طالبین که منظور جد پدری ایشان است عقیله به معنای بانوی است که در قوم خود از کرامت ویژه ای برخوردار باشد در خانه اش عزت و محبت فوق العاده داشته باشد و لقبهای دیگری نیز برای او ذکر شده مثل: موئقه،عارفه ، عالمه غیر معلمه، عابده آل علی، فاضله و کامله.

حضرت زینب (س) زیر تربیت و آموزش مادر تا چهار سالگی و پس از آن زیرآموزش پدر بزرگوار و برادران ایشان  امام حسن مجتبی و  امام حسین(ع) رشد نمود و زمانیکه به سن ازدواج رسید او را به ازدواج پسرعمویش عبدالله بن جعفر بن ابی طالب که ما بیشتر او را به نام جعفر طیار می شناسیم که یکی از سرداران بزرگ اسلام بود و نتیجه این ازدواج چهار پسر به نامهای علی ، محمد، عون ،اکبر و دختری بنام ام کلثوم بود زینب (س) در مدینه می زیست و تا وقتی که حادثه کربلا یعنی تا سال 60 هجری 27 رجب در مدینه زندگی می کرد و در آن زمان با کاروان امام حسین(ع) راهی عراق شد و مسایلی که در آن حادثه پیش آمد و من پس از یکی دو مطلب به آن می پردازم و پیش از آن لازم است که قدری به شخصیت زینب (س) اشاره شود.حضرت زینب (س) دارای نبوغ و استعداد فوق العاده ویژه ای بوده است طوریکه گاه امیرمومنان علی (ع) درسهای را می خواست به او بیاموزد ولی در عین درگفتن متوجه می شد که دختر او پیشاپیش مطلب را فهمیده است و آگاهی دارد این نشان می داد که دختر بزرگوار علی (ع) از استعداد ویژه ای برخوردار است به همین دلیل ممکن دلایل دیگری چون زهد و حرمت او نزد پدر و مادر سبب شده بود که حضرت امام حسن و امام حسین(ع) برای خواهر گرامیشان حضرت زینب (س) احترام فوق العاده  و ویژه ای قائل شوند.

 یکی از مورخان بنام بهرامی در کتاب عوام العلوم می نویسد: که هر گاه حضرت زینب (س) به امام حسین (ع)  وارد می شد به آنها احترام خواهر تمام قد می ایستادند وزینب را در جای خود می نشاندند، حتی گفته شده است که در وقت قرآن خواندن هم اگر امام حسین(ع) مشغول قرآن خواندن بود اگر زینب (س) وارد می شد از جا بر می خواست و زینب را در جای خود می نشانید.حضرت زینب کبرا (س) در طول سالهای زندگی خود به حوادث خیلی تلخی روبرو شد و از همین سبب او را ام المصائب یعنی مادر مصیبتها هم می نامند، گرفتاریها و حوادث تلخ زندگی حضرت زینب (س) را بخواهیم به شکل فهرست گونه مرور کنیم برخی از حوادث عبارتند از رحلت جد بزرگوارش پیامبر اسلام (ص) در سال دهم هجرت از دست دادن مادر زهرای مرضیه (س) در سال دهم هجرت و با فاصله اندکی از رحلت پیامبر بزرگ اسلام فتنه های جنگ های جمل ، صفین و نهروان در سالهای 35 تا 40 هجرت که به پدرش حضرت علی (ع) روا رفت و زینب شاهد این جنگها و کشتارها بود و شهادت پدر بزرگوارش امیرمومنان علی (ع) در سال چهلم هجرت و مشاهده فرق شکافتة پدرش در این حادثه و مورد دیگر جسارتهای معاویه و پیروانش به امام حسن (ع) و لعن علنی خطیبان درباره پدرش امیرمومنان و به برادرش امام حسین(ع) و همچنین مشاهده شهادت امام حسن(ع) و جریان دفن آن حضرت در بقیع در سال پنجم هجرت در حالیکه می دید بدن امام حسن(ع) را دشمنان سنگباران کرده اند و مانع شده اند که او را در کنار جد بزرگوارش در داخل حرم نبوی دفن و خاکسپاری کنند و همین گونه در مرحله آخر جدایی از همسر و هجرت با امام حسین (ع) از مکه به سوی عراق در سال 60 هجری و در این سال است که فصل جدیدی از زندگی زینب (س) گشوده می شود که همه رنج است یعنی از سال 60 هجری سنگینترین مصیبتهای که نسبت به گرفتاری های گذشته خیلی بزرگ به شمار می آمدند در حادثه کربلا زینب(س) مسئولیت و رسالتهای زیادی را به دوش داشت و انجام داد که اگر کسی غیر از زینب (س) بود چنین رسالت و مسئولیتی را نمی توانست به فرجام برساند این زینب بود که می توانست بار سنگینی را بر دوشت بگیرد زینبی که پیشاپیش جزء چهره های علمی و آماده برای پذیرش چنین مسئولیت بزرگی بود که اگر غیر این بود نمی توانست این رسالت را به عهده بگیرد به هر صورت حضرت زینب (س) در حادثه کربلا چند رسالت را بر عهده داشت یکی پرستاری و دیگری سرپرستی کودکان و حرم بر جا مانده از امام حسین(ع) و دیگر رساندن پیام عاشورا و هدف و رسالت نهضت عاشورا به جهان ،توجه داریم که در آن وقت وسیله ای که خبر کربلا را به دنیا برساند و حقایق نهضت عاشورا را بیان کند وجود نداشت برنامه طوری تهیه شده بود که در بیانانی که در آن روز تقریباً بیابان بود ومنطقه  کربلا مسکونی بشمار نمی آمد.یزید و عمر سعد چنان برنامه ریزی کرده بودند که این حادثه باید دور از چشم مردم در منطقه خلوتی اتفاق بیافتد تا مسلمانان شاهد جنایاتی که بر اهل بیت روا می رفت نباشند و قصاوتها را از نزدیک مشاهده نکنند و مظلومیت حادثه کربلا و سخنان امام حسین(ع) را به دنیا و جهان امروز و آیندگان نقل نکنند همه این مسائل سبب شد که این بار سنگین را زینب (س) بر دوش بگیرد و خبر درست واقعه کربلا را به گوش جهانیان برساند و ما اگر تصور کنیم که پس از انکه حادثه عاشورا اتفاق افتاد و در روز دهم محرم سال 61 هجری تمامی مردان به علاوه خود اباعبدالله الحسین (ع) از دم شمشیر گذرانده شد و حرم اهل بیت و امام حسین به اسارت گرفته شد و به بدنهای پاک و مطهر شهیدان کربلا اسب تاخته شد و اهل بیت وقتی به اسارت گرفته شدند هم با طناب دست بسته بر شتران بدون محمل سوار شدند و به سوی کوفه و شام به عنوان اسیرانی که از دین خارج شده اند و اسیران کفار حرکت داده شدند و به توجه به حالت روحی که یک بانو پس از دیدن این ماجرا ها و تلخ کامیها چه حالتی باید داشته باشد زنی اسیر و زن مصیبت دیده که دو فرزندش در کربلا شهید شده اند شش تن از برادرانش شهید شده اند و بهترین فرزندان آل علی (ع) ، آل جعفر ، آل عقیل و آن هاشم در این ماجرا سربریده شدند و بدنهای آنها لگدمال سم اسبان شدند و همین گونه کودکان یتیم و زنان بی سرپرستی که در اطراف زینب (س) ضجه و ناله دارند همه آنها تصویر هولناکی است که بر روح و روان حضرت زینب (س) فشار می آورد و او را شنکنجه می دهد و شدیداً تحت فشار قرار دارد .

از سوی دیگر حضرت زینب (س) به همین وضعیت و حالت شکننده روحی باید سخن و پیام نهضت برادرش حسین را و حقایق ناگفته کربلا را باید به گوش مردم برساند .از اینروست وقتی که کاروان اسیران زیر محاظفت و مراقبت شدید سربازان و نیروهای مسلح یزیدی وارد کوفه می شوند و شهر را می بینند که زنان و مردان و کودکان کوفه در دو طرف مسیر صف کشیده اند و نظاره گرند که چگونه وارد می شوند و برخی هم که از حقیقت ماجرا آگاه بودند ناراحت و بغض زده و گروهی هم از شدت تاثر اشک می ریختند در این وقت زینب کبرا (س) با همان حالت روحی ومشکلات روانی که به او فشار می آورد رو به مردم کرد و از آنها خواست که سکوت کنند و شجاعت بی نظیر و علی وار به سخنرانی آغاز کرد آنهم از پشت اشتر و با همان حالتی که سرهای شهداء پیشاپیش در حرکت بودند کودکان هم دنبال آن و همچنین حضرت زینب (س) با دستان بسته ، چشمان گریان ومصیبت زده یک زن سخنرانی آغاز کرد و رو به مردم کوفه کرد و صدا زد:

آی مردم کوفه ، آی اهل نیزنگ و فریب گریه می کنید،‌ای کاش هیچ گاه اشک چشمانتان تمام نمی شد و هرگز ناله هایتان خاموش نشود همانا مثل شما مثل زنی است که رشته خود را پس از خوب بافتن پاره کند شما سوگندهای خود را دستاویز فساد در میان خود قرار دادید حال آگاه باشید چه بد است آن بار گناهی که به دوش گرفته اید ،‌آری به خدا قسم بسیار گریه کنید و اندک بخندید زیرا هم آغوش ننگ و عار شدید ننگی که هیچ گاه لکه آن از دامن خود نتوانید بشوئید و چگونه می توانید این ننگ را بشوئید که نواده خاتم پیغمبران و معدن رسالت را کشتید ،‌در حالیکه او مرجع رفع اختلافاهایتان و راهنمای زندگی شما بود و سرور جوانان اهل بهشت ،‌گناه بس بزرگ و کار شومی مرتکب شدید آیا تعجب می کنید اگر آسمان خون ببارد، اگاه باشید چه بد و زشت بود انکه نفس تان به شما فرمان داد و هم خدا را به شما خشمگین کرد و هم در عذاب جاودانه خواهید بود آیا می دانید کدام جگری را شکافتید چه خونی را ریختید و کدام پرده نشینانی را از پرده بیرون کشیدید کار خیلی زشت و منکر مرتکب شدید که نزدیک است آسمانها از هول آن فرو ریزد و زمین بشکافد و کوهها از هم متلاشی گردد ،خطبه طولانی است و من بخشی از آنرا گفتم پس از پایان خطبه راوی که در آن صحنه حضور داشت می گوید: دیدم زنها و مردان کوفه به ضجه و ناله در آمدند و از کردار زشت ابن زیاد پشیمان اند ولی کاری از دست شان بر نمی آید .

حضرت زینب (س) این سخنرانی را در کوفه ایراد کرد ولی این سخنان آخر او نبود نه فقط با مردم کوفه سخن گفت و آنها را به کار زشت شان آگاه کرد بلکه وقتی اسیران را بردند و در دارالعماره ابن زیاد در یک صف مثل اسیران مشرکان آنها را صف کردنند و روبروی ابن زیاد قرار دادند ، ابن زیاد که سرمست پیروزی بود با تکبر و خودخواهی پرسید: که این زن کیست؟ ، به او جواب دادند که این زینب دختر علی (ع) است و شروع کرد به توهین و تحقیر حضرت زینب (س) ولی حضرت زینب (س) این حمله را درجواب ابن زیاد به زبان آورد که نشان می دهد بانو چه قدر از شجاعت بالا برخوردار بوده است که در برابر مرد جلاد و خونریزی که اکنون در اقتدار و به کرسی قدرت نشسته است و او به عنوان اسیر در مقابل وی قرار دارد این جمله را زینب به ابن زیاد فرمودند:

الحمدالله الذی اکرمنا بنبی و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضحل فاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا......

 یعنی حمد و سپاس خدای را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشت و از هر رزق پلیدی و آلودگی پاک و مبرا ساخت و همانا مشخص تبهکار رسوا می شود و بدکار دروغ می گوید و او غیر از ماست ، مادرت به عزایت بنشیند ای فرزند مرجانه . عبیداله ابن زیاد در حالیکه از خشم رگهای گردنش پر از خون شده بود با مسخره گفت: چگونه دیدی کار خدا را درباره برادرت و خاندانت و بی بی زینب (س) با همان بی اعتنایی فرمود: هر چه دیدم از خدا زیبایی و خیر بوده است آنها گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از اینرو به قتلگاه شتافتند و زود است که خداوند تو و آنها را در یکجا جمع کند و در پیشگاه او محاکمه شوید تا معلوم حق با کیست ای پسر مرجانه . حضرت زینب (س) پس از آنکه به حضور یزید خلیفه ستمگر و طاغوت آن وقت رسید باز هم در مجلس یزید با سخنان بر حق خود چنان یزید را رسوا کرد و وی را به گریه واداشت که توان پاسخگویی از یزید سلب شد.

حضرت زینب (س) درمجلس شام که همه ارکان و بزرگان خلافت نامشروع یزید جمع بودند و خود یزید سرمست شراب خوری و پیروزی دروغین رقیبش امام حسین (ع) نشسته بود.حضرت زینب (س) خطاب به یزید فرمود: افسوس که ناچار از گفتگو با تو هستم و گرنه من ترا کوچکتر و حقیرتر از آن می دانم که با تو سخن بگویم قسم به خداست که جز او خداترسی ندارم و جز به او نزد کسی شکایت نمی برم هر مکر و خدعه ای که  داری بکارگیر و هر تلاشی در این بکن و هر چه می توانی با ما دشمنی نما  ولی بدان به خدا سوگند نمی توانی یاد ما را محو کنی و ذکر اهل بیت را از بین ببری آنگاه سخنانی بین حضرت زینب (س) و یزید رد و بدل می شود و همه حاضرین از این شجاعت و فصاحت تعجب می کنند و انگاه حضرت زینب (س) خطبه خیلی مهم خود را شروع می کند که بخشی از آن چنین است: ای یزید آیا پنداشتی که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و افاق آسمان را بر ما تنگ نمودی و ما را مثل اسیران به این طرف و آنطرف کشاندی اکنون ما درنزد خدا خوار گشته ایم و تو را نزد او قرب و منزلتی است ؟‌خیر ، بدان که اگر خد به تو مهلتی داده است برای این است که می فرماید: کافران هرگز می پندارند که اگر به آنها مهلتی دادیم به سود آنان است ولی ما به آنها مهلت می دهیم تا بیشتر گناه کنند و از پس عذاب خوارکننده برای آنها خواهد بود .

حضرت زینب(س) با استدلال با این آیه مبارکه می خواهد کفر یزید را آشکار کند و نشان دهد که این فرصتی که برای تو بدست آمده است آزمون و فرصتی است که خداوند در این آیه مبارکه می فرماید : که ما آنها را مهلت می دهیم تا گناه و کردار زشت بر پرونده آنان افزوده شود . یزید از این سخنان که چون نیزه ای بر قلبش وارد شده بود از وحشت و تاثر بر خود لرزید و توانایی پاسخ گفتن نداشت و ناچار روی از حضرت زینب (س) بگردانید و پس از چندی که حضرت سجاد(ع) نیز سخنانی به او فرمود شروع کرد به ناسزا  و لعنت به ابن مرجانه و ابن زیاد چون او سبب شده است تا اهل بیت را به اسارت بگیرند و حادثه کربلا را ایجاد کنند، و تاثیر عملکرد درست حضرت زینب (س) را در رساندن پیام عاشورا به همین زودی آثارش را دیدید و مشاهده کردید که پس از پایان خطبه یزید فوراً پشیمان می شود و تقصیر حادثه کربلا را به گردن والی کوفه ابن زیاد می اندازد و دامن خود را می خواهد از این لکه ننگین تاریخی بشوید و اما تاریخ در پرتو حقیقت طلبی و آگاهی بخشی حضرت زینب (س) و همچنین در پرتو حقیقت طلبی شهیدان کربلا و خون امام حسین (ع) برای همیشه لعن و نفرین خویش را بر یزید و دستگاه غاصبانه یزید می فرستد و از سوی دیگر بر حسین ، یاران و خواهر وی حضرت زینب (س) پیام رسان نهضت عاشورا درود می فرستد به این ترتیب بود که حضرت زینب (س) رسالت سنگین پیام رسانی نهضت عاشورا را به نیکوترین وجه به پایان رسانید و نخستین لرزه هایی که به اندام دستگاه یزیدی افتاد بر اثر خطبه ها و بیانات آتشین و حق مردانه حضرت زینب (س) بود . درود خدا بر شهیدان کربلا و حضرت زینب کبرا (س) رسالت مدار و مبلغ و پیام رسان نهضت حسینی .

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت ( شنبه 85/10/30 :: ساعت 12:23 عصر )

»» یا زینب کبری

زنان در نهضت عاشورا

 

پیرامون زنان در حادثه کربلا در دو محور سخن مى‏توان گفت: یکى آن که آنان چند نفر و چه کسانى بودند، دیگر آن که چه نقشى داشتند. زنانى که در کربلا حضور داشتند، برخى از اولاد على«ع» بودند، و برخى جز آنان، چه از بنى هاشم یا دیگران. زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام هانى، از اولاد اهل بیت علیهم السلام بودند، فاطمه و سکینه، دختران سید الشهدا«ع» بودند، رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امام حسین«ع» و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند.(1) 5 نفر زن که از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از: کنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبد الله کلبى، مادرعبد الله کلبى، مادر عمر بن جناده، زینب کبرى«ع». زنى که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوى نمیریه قاسطیه، زن عبد الله بن عمیر کلبى که بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت کرد و همانجا با عمود غلام شمر که بر سرش فرود آورد، کشته شد.

در عاشورا دو زن از فرط عصبیت و احساس، به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:

یکى مادر عبد الله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روى کرد و امام او را برگرداند. دیگرى مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردى را به وسیله آن کشت، سپس شمشیرى گرفت و با رجزخوانى به میدان رفت، که امام حسین«ع» او را به خیمه‏ها برگرداند.(2) دلهم، دختر عمر(همسر زهیر بن قین) نیز در راه کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینى پیوست. زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینى شد و به امام پیوست. رباب، دختر امرء القیس کلبى،همسر امام حسین«ع» نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبد الله. زنى از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولى هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمه‏هاى اهل بیت، شمشیرى برداشت و رو به خیمه‏ها آمد و آل بکر بن وائل را به یارى طلبید.

زینب کبرى و ام کلثوم، دختران امیرالمؤمنین«ع»،همچنین فاطمه دختر امام حسین«ع» نیز جزو اسیران بودند و در کوفه و... سخنرانیهاى افشاگر داشتند. مجموعه این بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسراى اهل بیت را تشکیل مى‏دادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمه‏ها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهى و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.

اما درباره حضور این زنان در حادثه عاشورا بیشتر به محور«پیام رسانى» باید اشاره کرد. البته جهات دیگرى نیز وجود داشت که فهرست وار به آنها اشاره مى‏شود که هر کدام مى‏تواند به عنوان«درس» مورد توجه باشد:

ـ مشارکت زنان در جهاد:

شرکت در جبهه پیکار و همدلى و همراهى با نهضت مردانه امام حسین و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوه‏هاى این حضور است. چه همکارى طوعه در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهى همسران برخى از شهداى کربلا، چه حتى اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه کوفه به جنایتهاى شوهرانشان مثل زن خولى. - آموزش صبر: روحیه مقاومت و تحمل زنان- نسبت -  به شهادتها در کربلا درس دیگر نهضت بود. اوج این صبورى و پایدارى در رفتار و روحیات زینب کبرى«ع» جلوه ‏گر بود.

 ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت ( پنج شنبه 85/10/28 :: ساعت 8:34 عصر )


»» مختصری از زندگی نامه امام حسین (ع)

 

 

نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است (
کنیه :ابو عبد اللّه

لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع (
مادر: حضرت فاطمه (س (
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق  میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا

سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
خداوند در تربت ایشان شفا، و در داخل حرم امام حسین (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پیامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسینا یعنى : خداوند دوست میدارد کسى را که حسین را دوست بدارد. پیامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسین پیشوایان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگیرند و یا نگیرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسین (ع ) عهده دار امر امامت گردید. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه و قتل و کشتار شیعیان به ویژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش یزید را به جاى خود قرار داد. یزید فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت و آشکارا شراب مى خورد. امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست .
یزید نامه اى به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از امام حسین (ع ) براى یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند. در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام حسین (ع ) نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و بسیار حیله گر و بى رحم بود، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتیجه عبیداللّه ، مسلم بن عقیل را دستگیر نموده و به شهادت رسانید. هنگامى که در ابتدا مردم کوفه با مسلم بیعت کردند، مسلم نامه اى به امام حسین (ع ) نوشت و به ایشان اطلاع داد که به کوفه بیاید. امام حسین (ع ) با خانواده و یاران خود به طرف کوفه حرکت کرد و در نزدیکى کوفه بود که خبر پیمان شکنى مردم کوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام حسین (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود که اگر امام حسین (ع ) را به شهادت برساند او را حاکم رى خواهد کرد.
عمر بن سعد که به طمع حکومت رى به کربلا آمده بود از هیچ ستمى فروگذار نکرد. دستور داد امام حسین (ع ) و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام حسین (ع ) که از شجاع ترین افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى که بیش از 72 تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام زمان خود یعنى امام حسین (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند. حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین (ع ) را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید.
واقعه کربلا گرچه از نظر زمان کوتاه بود و تنها یکروز از صبح تا عصر به طول انجامید اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ایثار و فدا کارى ، ایمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در کربلا به شهادت رسید. مرقد ایشان و برادر فداکارش اباالفضل و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت ( پنج شنبه 85/10/28 :: ساعت 8:10 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حضرت زینب (س)
یا زینب کبری
مختصری از زندگی نامه امام حسین (ع)
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 7
>> مجموع بازدیدها: 157489
» درباره من «

محرم

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» موسیقی وبلاگ «

» طراح قالب «